![گالری عکس عکس روز](http://up.iruniha.ir/up/irunihaa/interphoto.ir-468-60.gif)
![خرید کارت شارژ، پرداخت قبوض، لایسنس ویروس کش،و...](http://up.iruniha.ir/up/irunihaa/iruniha.chrge.gif)
حکایت زیبای پیر مرد تهی دست و بیچاره
دسته بندی : شهر حکایت ,
![حکایت زیبای پیر مرد تهی دست و بیچاره حکایت زیبای پیر مرد تهی دست و بیچاره](http://up.iruniha.ir/up/irunihaa/Pictures/93-11-19/fun1219.jpg)
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود،.... دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : : پیر مرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخش نمود... Date: 2015.02.08
ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های زندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت
من تو را کی گفتم ای یار عزیز
کاین گره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود
این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
نتیجه گیری مولانا از بیان این حکایت:
تو مبین اندر درختی یا به چاه
تو مرا بین که منم مفتاح راه
منبع:mousavichalak.ir
![](http://up.iruniha.ir/up/irunihaa/Pictures/14598_214_3.gif)
مطالب مرتبط